مسجد الجواد هفت تير (مجمع فرهنگي الجواد) رو كرده بودند محل شكنجه ، پسرها رو با حالت اسير ميبردند و با لباسهاي پاره پاره و قرمزي روي بدنشون ميفرستادند بيرون.(حوالي ساعت 2.30)
واقعا شوكه آور بود...اي كاش دوربيني داشتم تا از اين وضعيت رقت بار فيلمي ميگرفتم.
يكي از اين پسرهاي جوون كه روي گردن خودش هم جاي خراش و قرمزي بود، جلوي مسجد جلوي هر بسيجي يا حتي مردم رو ميگرفت و ميپرسيد...« اينايي كه گرفتن رو آزاد ميكنن يا قراره با خودشون ببرن....؟» كم مونده بود با اون هيكل جلوي مردم بزنه زير گريه...دوستش رو گرفته بودند و بردهبودند تو مسجد (يا بهتر بگم، جايگاه شكنجه....واقعا كه حرمت هيچي رو نگه نميدارند)
ما از ساعت 11.15 كه هفت تير بوديم راه افتاديم با جمعيت به سمت م وليعصر (با شعار دادن) تا به وليعصر رسيديم يه دسته از طرفدارهاي اونا و بسيجيها از خ وليعصر (شايدم بلوار كشاورز) رسيده بودن به ميدون...اونجا درگيري شد...هل دادن و بعد هم گاز اشكآور و...
تا بيست دقيقهاي كه بعد از پناه بردن به كوچه و اطراف، خودمون رو جمع كرديم...ديديم يه دسته از سبزها دارن برميگردن سمت طرف هفت تير و نه انشگاه...ما هم دوباره با جمعيت رفتيم...طول راه هم همش شعار...ماشينها هم همش بوقققق...
بعد كه رسيديم هفت تير...ديگه مردم «وايستادند» تو ميدون...فقط شعار ميدادند...حركت نميكردن...حداقل 40 دقيقه يا بيشتر مردم فقط تو هفت تير وايساده بودن و شعار ميدادن...نيروي انتظامي هم بود ولي فقط نگاه ميكرد...بعد از 40-دقيقه (شايدهم يه ساعت) بعضي گفتند بشينيم تو ميدون وقت نمازه...نماز بخونيم...زن و مرد...هنوز چند دقيقه از طرح نقشهي نماز نگذشته بود كه يه يهو فقط ديدم فشار اومد و مردم شروع كردند به دويدن... من هم به اطراف و كوچهها پناه بردم...
هفت تيري كه تا همين چند لحظه پيش جمعيت سبز توش موج ميزد...در عرض كمتر از 10-15 دقيقه تبديل شد به لانهي بسيجيها، گارديها و پر از موتور...
بعدا هم كه يهو «يه دود وحشتناك سياه و بلند» از يه طرف ميدون نمايان شد...معلوم نبود چي آتش زدن...من شنيدم گفتن لاستيك...ولي اون دودي كه من ديدم تنها از لاستيك بر نمياومد...
خلاصه بيشتر از گاز اشكآور اون دود وحشتناك و سياه كه هفت تير رو گرفته بود همه رو اذيت ميكرد و تنفس رو مشكل...
بعد هم كه واقعهي «مسجد الجواد» رو ديدم كه چه بلايي سر جووناي مردم مياوردن...
بعد از اون هم كه در مترو...شعار ميدادند...(و بعد چون خود نمازگزاراي طرفدار اينها هم همون موقع از دانشگاه برگشته بودند و در ايستگاههايي سوار ميشدند...در حالاتي درگيري لفظي پيش اومد)
بار اول واگن زنانه بودم (ايستگاه هفت تير) ...چيزي ديدم كه اصلا خوشم نيومد...يه پيرزن و دختر جوون (طرفدار خامنهاي) با يه پيرزن و دو تا دختر جوون (معترض) با هم درگيري لفظي شديد پيدا كردند و كار به فحش و فحشكشي كشيد..و در مرحلهاي بسيار به درگيري فيزيكي نزديك شد..پيرزن معترض حرف بدي نميزد...اما پيرزن طرفدار خامنهاي و سه تا دختر(طرفدار و معترض) شديدا به هم هتاكي ميكردند...جوري كه من هم شرمم شد بغل دست اينها نشسته ام...چندين خانم هم بخاطر اين بددهنيها با قهر، واگن رو ترك كردند. ...چند تا دختر هم اومدن جلوي اون دو تا دختر معترض رو گرفتند، گفتند اين فحاشيها ديگه چيه ...؟ مثلا ما ميگيمبا اونا فرق داره...اونا بد صحبت ميكنن...شما چرا بايد مثل اونها باشي؟
همهي مردها جمع شده بودند ببينند واگن زنها چهخبر شده و اين كوليبازيا سر چيه...
(گرچه خوب، اين جنبش، گزينشي نيست...مردم با خاستگاههاي اجتماعي مختلفي توش شركت دارند)
در واگن بعدي كه در واگن مختلط بودم هم، بحث (البته محترمانه) در جريان بود .يكي از اين آقايان تازه از نماز برگشته با يه جوون معترض...پسره دست باد كرده و باتوم خوردهاش رو نشون ميداد و مرده هم ميگفت:چرا بايد مردم بريزن تو خيابون و بيقانوني كنن..؟
خوب اينها هم مجبورن جلوي بي ثباتي رو بگيرن... نه اينكه خوششون بياد...
راههاي اعتراض بايد قانوني باشه...چرا بعد از انتخابات اين همه بيقانوني شد..اگه كانديداي شما برنده ميشد ما اينكارها رو ميكرديم خوب بود؟
كه من هم بهش گفتم اگه شما ميگيد ما بيقانوني كرديم، چرا آقاي خامنهاي يك هفته قبل از بررسي و اعلام نظر شوراي نگهبان (خلاف قانون اساسي) اومده گفته تقلب نشده وانتخابات درست بوده...(بعد كه برگشتم ديدم يه بسيجيه داره با موبايل ازم فيلم ميگيره! - واقعا چه كارهاي سخيفي ميكنن براي ترسوندن مردم)
در آخر هم تمام شعارهايي كه امروز شنيدم رو اينجا مينويسم: نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران- مردم ِ ما رو ميزنن، دم از فلسطين ميزنن - فلسطين كجايي..كهريزكو ببيني- مردم چرا نشستين...ايران شده فلسطين - بسيجي، اسرائيل پيوندتان مبارك - چه غزه،چه ايران مرگ بر ظالمان- بيغيرت...بيغيرت...بيغيرت (رو به بسيجيها) - درود بر منتظري...سلام بر صانعي - منتظري زنده باد، صانعي پاينده باد- هالهي نورُ ديده، تجاوزُ نديده - توپ،تانك،كهريزك ديگر اثر ندارد - كروبي دستگير بشه ايران قيامت ميشه- استقلال آزادي، جمهوري ايراني ( دروغگو و دولت كوتا و يا حسين و الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور و اينا هم كه پايههاي ثابت شعارند)
۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه
تبديل مسجد الجواد هفتتير به شكنجهگاه (گزارشي از مشاهدات امروزم)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر