۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

سخراني تاريخي محسن كديور در رد نظريه ولايت فقيه

بخشي از سخنان ايشان در اين سخنراني كه به صورت مكتوب در آورده ام:
كسي بر ما ولايت ندارد،ما مهجور نيستيم كه قيم بخواهيم.دقيقا معناي ولايت فقيه،نوشته اند در كتب فقه اي همين آقايان،كه مانند ولايت پدر بر طفل صغير است.كه مانند ولايت بر افراد مجنون است،كه نميتوانند امور خود را اداره كنند.ميپندارند كه مردم در حوزه عمومي مهجورند،رشيد نيستند،مصلحت خود را نميتوانند تشخيص دهند.بايد كسي باشد كه به جاي آنها تصمم بگيرد تا گول شيطان را نخورند.
ميگويند ما مصلحت شما را بهتر از شما تشخيص ميدهيم.ما تشخيص داديم موسوي رئيس جمهورمون باشد،ميگويند:غلط كرديد.
تشخيص درست اين است كه احمدي نژاد رئيس جمهور شما باشد.
مي گوييم كه مخالفيم،ميگوند:غلط كرديد كه مخالفيد،گلوله نصيبتان ميكنيم.
بازيي كه در ايران شروع شده است، دقيقا اين است كه در حوزه ي عمومي چه كسي حرف آخر را ميزند؟
مردم ميگويند:ما
رهبر ميگويد:من
دقيقا الان فقيه سالاري با مردم سالاري با هم متعارض شده است.ولايت فقيه يعني،همگان بايد از ولي فقيه اطاعت كنند.
مردم سالاري،دموكراسي يعني اينكه;همگان از جمله فقه ها بايد از اراده اكثريت تبعيت كنند.
در دهه ي اول انقلاب اين مسئله اتفاق نيفتاد،چون هيچوقت اكثريت مردم با رهبري جامعه زاويه نداشتند!!!!!!!!!
الان اتفاق افتاده است.تعارضي كه در قانون اساسي بوده است.خودش را نشان داده است.بايد بين اينها يكي را انتخاب كرد.كسي از جانب خدا نصب نشده است.افراد متشرع بايد اين مسئله را نزد خود حل كنند.امروز بزرگترين مراجع تلقيد،منتقد اين حكومت هستند.
بزرگترين علماي دين منتقد اين حكومت هستند.با كدام زبان بزرگ اعلم مراجع شيعه بايد بگويد اين حكومت نامشروع است.
كسي كه شرايط عدالت،تدبير و برخورداري از راي اكثريت را از دست بدهد،حكومتش نامشروع است.نيازي به عزل ندارد،منعزل است.
اين سخن ديني است براي كساني كه به دنبال حجتهاي ديني ميگردند.اگر هم با روابط حقوق بشر بخواهيم دنبال بكنيم،همه ضوابط حقوق بشر زير پا گذاشته شده است.
حاصلش اين كه ما امروز در مقابل حكومتي قرار گرفته ايم كه از زور عريان دارد عليه مردم خود استفاده ميكند.و اين مردم بي دفاع
ميگويند:ما صرفا ميخواهيم به آن چيزي كه در قانونمان نوشته شده است عمل كنيم و چيز بيشتري نميخواهيم.
لذا ما نه قائل هستيم كه كسي از جانب خدا منصوب شده است.و نه معتقديم كه كسي بر ما ولايت دارد.و نه معتقديم ولايت مطلقه دارد.
معناي ولايت مطلقه ميدانيد يعني چي؟
يعني آن چيزي كه همه قدرت،اعم از قدرت قانون گذاري،قدرت قضاوت،قدرت اجرائي،قدرت مسلح،قدرت تبليغاتي راديو و تلوزيون همه در دست يكنفر باشد.
بسيار خوب الان همه در دست يكنفر است.آيا مسئوليت را قبول ميكنيد؟
آنچيزي كه ما الان با آن مواجه هستيم،مجلسي است كه نميتواند از جانب خود تصميم بگيرد زيرا توسط شوراي نگهبان،مهره چيني شده است.
قوه ي قضائيه است كه انگار تاكنون خواب بوده است.
آيا قضات ما استقلال دارند؟
من دقيقا به ياد دارم در زمان قبل از انقلاب،هر زمان كه پرونده ي سياسي تشكيل ميشد،قضات شريف دادگستري آن زمان زير بار اوامر علي حضرت همايوني نميرفتند.شاه مجبور ميشد براي محاكمه مصدق و بازرگان محاكمه نظامي تشكيل بدهد.ميدانيد اين سخن يعني چي؟يعني دادگستري شاه سالم بود.
دادگاه نظامي بر عليه مصدق حكم كرد.دادگاه نظامي بازرگان را محكوم كرد.طالقاني را محكوم كرد.نه دادگاه عادي.
و امروز ما ميبينيم كه نيازي به دادگاه نظامي ندارند.دادگاه عادي مثل آب خوردن،بلافاصله حكم صادر ميكند.در بسياري از اين دادگاه ها با يك تلفن حكم صادر شده است.قاضي تصميم نميگيرد.رئيس قوه قضايه نوعا فردي تشريفاتي است.كارها جاي ديگري تعين و تكليف ميشوند.و لذا است كه ميبينيم،كجا دنيا سراغ داريد كه بدون حضور وكيل،محاكمه انجام بشود.فرد محكوم،فرد متهم 45 روز از دنياي خارج بيخبر باشد.بعد در دادگاه شركت بكند و مجبورش كنند كه اعتراف كند.اين اعترافات چه ارزشي دارد.كدام مجمعي ميتواند به اين اعترافات،اعتبار بنهد.صرفا ميخواهند قبل از مراسم تحليف،قصه هايي كه سر هم كرده اند به مردم تحويل دهند.
اين كيفر خواستي كه صادر شده است سند بسيار مهمي است براي سقوط جمهوري اسلامي است.اين به سر مقاله روزنامه كيهان شباهت بيشتري دارد تا يك كيفر خواست حقوقي.تنها چيزي كه در آن يافت نميشود،مسائل حقوقي است.
جالب اينجا است كه اكثر اين كيفر خواست،قبل از اين به عنوان برنامه انقلاب مخملي در خبرگزاري فارس و در روزنامه كيهان منتشر شده و من شخصا آنرا خوانده بودم.
اين اسمش كيفر خواست نيست.سر و ته ندارد.هيچكدام از مسائل مشخص نيست.
آيا اگر كسي خواست.اينرا من با وضوح و شفافيت ذكر ميكنم،در جمهوري اسلامي كوشش براي استقرار دموكراسي جرم محسوب ميشود.تمام اين عزيزاني كه از سران اصلاحات كه الان در زندان هستند.هيچ جرمي ندارند جز،كار تشكيلاتي براي استقرار دمكراسي در ايران.مگر ميتوان پارلمان داشت و حزب نداشت؟!
مگر ميتوان حزب داشت و براي رسيدن به قدرت از طرق قانوني و مسالمت آميز استفاده نكرد؟!
اسم اينكار را گذاشتند انقلاب مخملي.اگر من آمدم در يك حزب كار تشكيلاتي كردم،كه قدرت را به شكل قانوني به دست بگيرم.
ميگويند:نگفتيم اينها ميخواهند قدرت را به شكل نرم از ما بگيرند.من به وضوح ميگويم كه بلي ما ميخواهيم قدرت را به شكل قانوني از شما بگيريم.اين مردم ايرانند كه ميخواهند قدرت را از شما پس بگيرند.تمام علماي علم سيايت مطابق اين كيفر خواست،عين جرمند.بحث transition to democracy(انتقال جامعه به سوي دموكراسي)امروز زنده ترين بخش علوم سياسي و جامعه شناسي سياسي است.
مطابق نظر اين افراد جاهل و بيسوادي كه امروز بر وطن ما حكومت ميكنند.اينها اسمش انقلاب مخملي است.در اين صورت همه دپارتمانهاي علوم سياسي در جهان بايد تعطيل شوند.در ايران ما نيازي نداريم چون اينها جاسوسي است،اين عين جاسوسي است.اگر فرض كنيم كه بنده با بزرگترين فيلسوف زمانه يعني هابرماس آلماني ملاقات كردم.ميگويند نگفتيم تو داشتي با او درباره براندازي صحبت ميكردي.من با بسياري از فلاسفه ملاقات كردم و خواهم كرد.مگر ميتوانيد جلوي مراوده هاي علمي ما را بگيريد؟
اين كيفر خواست را برداريد بخوانيد.با "رورتي"ملاقات شده است.با "كين"ملاقات شده است.با "هابرماس"ملاقات شده است.
اينها آمده اند كه ايران را عوض كنند.
بسيار خوب ما ميخواهيم به صورت علمي،قانوني و مسالمت آميز اين مفاسد شما را اصلاح كنيم.بيش از آنكه از مثال رورتي و هابرماس هم استفاده كنيم،بنده از قران و نهج البلاغه استفاده ميكنم.مگر اينكه بگوييد اين متون هم ممنوع است.همچنان كه الله اكبر هم امروز جزو جرائم دوستان ما در زندان است،خواندن نهج البلاغه هم به شرح ايضا.چرا چون بيشترين چيزي كه ما را تحريك ميكند عليه شما اين مطالبي است كه امام علي به ما ياد داده است.
امام علي به ما فرمود:شنيده ام كه لشكريان من زماني كه به سوي معاويه ميرفتند،از شهري ميگذشتند.دختري يهودي را يافتند.زيور پاي آن دختر،خلخال را به زور از پايش در آورده اند.علي ميگويد من كه اين خبر را شنيدم همچون مار گزيده به خود ميپيچيدم.از خدا تقاضاي مرگ كردم.گفتم علي بميرد بهتر از اين است كه در زمان فرمان روايي او به ظلم از يك ذميه(دختر يهودي)بخواهد خلخال بدر آورند.آيا امروز رهبر جمهوري اسلامي از خدا تقاضاي مرگ نميكند كه اين همه شهيد را به قبرستان فرستاده است.

هیچ نظری موجود نیست: